برای دانلود رمان های جدید به سایت دیگر
رمان (داستانک)مطلب |
میشا یه دختر مستقله که خیلی سرزنده و شاده و دوست داره خودش برای زندگیش تصمیم بگیره اما دیگران با ابراز نظراتشون مانع میشن . هامین پسریه که ۱۲ ساله خارج از ایران زندگی میکنه و حالا میخواد برگرده ، که از قضا اونم دوست داره خودش واسه زندگیش تصمیم بگیره ، ….
قالب کتاب : PDF پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com
نام کتاب : پسران بد نویسنده : sober کاربر انجمن نودهشتیا حجم کتاب : ۱٫۷۷ مگا بایت تعداد صفحات : ۱۹۱ خلاصه داستان :
قالب کتاب : PDF پسورد : www.98ia.com منبع : wWw.98iA.Com
کلبه عمو تم کتابی است با موضوع ضد بردهداری نوشتهٔ هریت بیچر استو. کتاب در سال ۱۸۵۲ منتشر شد و تاثیر زیادی بر روی موضوع آمریکاییهای آفریقاییتبار و بردهداری در آمریکا گذاشت. این کتاب پرفروشترین کتاب داستان در قرن نوزدهم و دومین کتاب پرفروش بعد از انجیل (با کمک قانون لغو برده داری) بود و در چاپ اول ۳۰۰ هزار عدد از آن فقط در آمریکا فروش رفت. کلبه عمو تام درابتدا به صورت پاورقی در یکی از روزنامهها چاپ شد و وقتی به صورت کتاب چاپ شد نه تنها درامریکا بلکه درتمام کشورهای جهان نیز میلیونها نسخه از ان به فروش رفت وتا سالها نمایشهای بر اساس ان بر صحنه تئاترهای جهان اجرا شد دیری نگذشت که در امریکا خانم استو از یک سو به شخصیتی بسیار محبوب واز سوی دیکر به چهری بسیار منفور مبدل شد حتی در گرما گرم جنگ داخلی امریکا ابراهام لینکلن رییس جمهور وقت امریکا در ملاقاتی به او گفت «پس شما همان خانم کوچکی هستید که باعث جنگی بزرگ (جنگ داخلی امریکا) شد». گو اینکه در واقع ان طور که بعدها معلوم شد جنگ بین شمال صنعتی که محتاج کارگر بود تا کشاورز و جنوبیهای کشاورز که محتاج بردگان بودند بیشتر دلایل اقتصادی داشت تا احساسی و رمانتیک. اما به دلیل اینکه جنگ داخلی ۱۰ سال بعد از انتشار کتاب آغاز شد عدهای انتشار این رمان را جنجالی ترین حادثه در تاریخ رمان نویسی میدانند. تولستوی پس از خواندن کتاب در ستایش آن گفت:این رمان یکی از بزرگترین فراوردههای ذهن بشر است.
حجم : 6.21 مگابایت
توضیحاتی از کتاب
داستان در مورد دختری به نام رها ست که به صورت مادر زادی ناراحتی قلبی داشته که باید در ۲۰ سالگی عمل میکرده اما به دلایلی در حالیکه ۲۹ سالشه هنوز این عمل رو انجام نداده و پدر و مادرش که نگران این مشکل جدی و مشکلات روحی رها هستند تصمیم میگیرن از دکتر نیکنام کمک بخواین که اصولا آدم فوق العاده جدی و منطقی و به قول رها سنگه و بالطبع این آغاز سر و کله زدن های این دو است..… قسمتی از رمان: - نه به اون لبخند نه به این اخم وتخم. سلام رها خانوم گل خودم. باز که پشتت رو نگا نکرده تیر بار شروع کردی.(با خنده): پیغامتون رو سریعا به این آقای دکتر بی فکر رسوندم. گفتم بابا عروس خوشگلت الان بد خلق میشه باز دوباره ها.(همزمان دستای رها رو توی دستش گرفت و آروم بوسه ای روی اونا زد و با لذتی وصف نشدنی خیره به صورتش شد.): رها ماه شدی. هر چی نگات کنم سیر نمیشم. این لباس تو تن تو یه جلوه دیگه پیدا کرده. اصلا زمین تا آسمون با چیزی که من خریدم فرق میکنه.(هی به این پسره میگم بیا تا این عروسکت دلتنگت نشده. میگه بیام میزنتم): وای رها میخوام همین الان بدزدمت ببرم یه جا که فقط خودم تماشات کنم. انقد نگات کنم تا بلکه یه کم سیر شم.
داستانی واقعی از زندگی دختران فراری دخترک برای چندمین بار نگاھی به ساعت مچییش انداخت و زیر لب غر غر کنان گفت: اه باز این پسره احمق دیر کرد انگار اصلا موقعیت منو درک نمیکنه و بعد با حرص بسیار گوشی موبایلشو از کیفش بیرون آورد و شروع کرد به اس ام اس زدن : آخه تو کجایی من سه ساعته اینجا معطل تو ھستم مثل اینکه فراموش کردی من بخاطر تو الان اینجا ھستما من توی پارک ساعی رو به روی قفس طاووس منتطرت روی نیمکت نشستم بیا دیگه خفم کردی الان ھوا تاریک میشه و من ھیچ جارو ندارم که برم…..
برای دانلود روی http://www.booknama.com/mobile-ebook/android-book/i-wish-i-was-a-woman.html کیلیک کنید و یا روی دانلود زیرکیلیک کنیددانلوداین رمان حکایت دختری هست که بنا به اتفاقی با خانواده یه دوستش آشنا میشه این آشنایی به خانواده میکشه تا این که پسر خانواده به ایران بر میگرده این دو باهم ازدواج میکنند ولی.................. این رمان به درخواست و پیشنهاد یکی از دوستان هستش
طیبه امیر جهادی درسال 1353 در تبریز متولد شد .
در رشته تجربی به پایان رساند و نویسندگی را بر
اساس توانایی که در خویش احساس مینمود، آغاز
کرد و مشوق اصلی او در این راه خواهرش بود.
از سال 1383همکاری خود را با انتشارات علی آغاز
کرد و اولین اثر وی غزال و دومین اثر وی در امتداد حسرت می باشد. زیور خانم که از تعجب من در بهت و حیرت به سر می برد، گفت: آره مادر جون. اون دفعه که بهت گفته بودم. منتهی قرار بود پدر و مادر دختره که در آمریکا بودند 3 ماه بمانند ولی نمی دونم چطور شد که سر و کله شان اینقدر زود پیدا شد. قراره امشب به ایران بیایند و همگی به فرودگاه برند. در ضمن ناهار همگی مهمان مینا خانم هستند. من و باقر هم دعوت داریم. فکر می کنم چند ساعت دیگه سامان به دنبال ما و مهناز خانم بیاد. بهتره تو هم اینجا بمونی و با هم بریم. مطمئنم که هم مهناز و هم سارا و مینا خوشحال خواهند شد. روزها منتظرم و شب ها چشم براه
سپس مرا در آغوش کشید و بوسه ای بر روی گونه هایم نشاند و گفت: بشین برات چای و شیرینی بیارم. خندیدم و گفتم: تو می دونی من عاشق دستپخت مامان هستم. هر جا باشم و هر چیزی هم بخورم وقتی به اینجا بیام باید ناخنکم رو بزنم. در ساعت مقرر به منزل خانم پرتو تلفن کردم. گویی سامان منتظر بود، چون بعد از یک زنگ کوتاه، گوشی را برداشت. |
|||
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |